خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تأخیری
[صفت]
retrasado
/rˌetɾasˈaðo/
قابل مقایسه
[حالت مونث: retrasada]
[جمع مونث: retrasadas]
[جمع مذکر: retrasados]
1
تأخیری
معوق، بهتأخیرافتاده
1.El vuelo llegó a tiempo, pero mi equipaje estaba retrasado.
1. پرواز بهموقع رسید، اما (دریافت) چمدانهایم با تأخیر انجام شد.
کلمات نزدیک
chárter
ida y vuelta
a rayas
pasado de moda
manga por hombro
vuelo directo
frontera
red de transporte
incidencia
intercambiador
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان