خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سلامت
[اسم]
la salud
/salˈud/
غیرقابل شمارش
مونث
1
سلامت
سلامتی
1.Tiene una salud excelente.
1. او سلامتی کامل دارد.
کلمات نزدیک
limpieza
con regularidad
dentífrico
enjuagar
aconsejable
anticaspa
fijador
suavizante
fracturar
torcer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان