خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . منظم و مرتب کردن
[فعل]
sistematizar
/sˌistemˌatiθˈaɾ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: sistematicé]
[حال: sistematizo]
[گذشته: sistematicé]
[گذشته کامل: sistematizado]
صرف فعل
1
منظم و مرتب کردن
روشمند کردن
1.El año pasado el ayuntamiento sistematizó el procedimiento de recogida de datos para el censo.
1. سال گذشته شورای شهر روش جمعآوری اطلاعات را برای سرشماری روشمند کرد.
کلمات نزدیک
álgebra
estadística
cálculo
estadístico
frágil
proposición
analizar
precisión
universo
teoría del big bang
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان