خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نظارت کردن
[فعل]
supervisar
/sˌupɛɾβisˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: supervisé]
[حال: superviso]
[گذشته: supervisé]
[گذشته کامل: supervisado]
صرف فعل
1
نظارت کردن
1.Tu trabajo será supervisar al personal de limpieza.
1. شغل تو نظارت کردن بر پرسنل نظافت خواهد بود.
کلمات نزدیک
dirigir
coordinar
estructurar
encargado
académico
aconsejar
presencial
conocimiento
nombrar
deducir
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان