خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زمین
2 . خاک
3 . خشکی
[اسم]
la Tierra
/tjˈɛra/
غیرقابل شمارش
مونث
1
زمین
سیاره زمین
1.Los astronautas dicen que la Tierra parece una canica azul.
1. فضانوردان میگویند که سیاره زمین شبیه یک تیله آبی است.
[اسم]
el tierra
/tjˈɛra/
غیرقابل شمارش
مذکر
1
خاک
1.La tierra de aquí es muy fértil.
1. خاک اینجا بسیار حاصلخیز است.
2
خشکی
(la tierra)
1.Después de dos meses en alta mar, vimos tierra.
1. پس از دو ماه در دریا بودن، خشکی دیدیم.
کلمات نزدیک
sol
estrella
planeta
magma
lava
luna
cohete
mercurio
venus
marte
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان