[اسم]

el sol

/sˈɔl/
قابل شمارش مذکر
[جمع: soles]

1 خورشید

  • 1.Galileo Galilei declaró que la tierra gira alrededor del sol.
    1. "گالیلئو گالیله" اعلام کرد که زمین به دور خورشید می‌چرخد.

2 آفتاب نور آفتاب

  • 1.El sol me calienta.
    1. آفتاب من را گرم می‌کند.

3 عزیزم

  • 1.Ven aquí mi sol.
    1. بیا اینجا عزیزم.

4 سول (یکای پول پرو)

  • 1.El viaje en taxi desde el aeropuerto de Lima me costó unos 60 soles.
    1. سفر با تاکسی از فرودگاه لیما حدوداً شصت سول شد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان