خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چمدان
[اسم]
la valija
/balˈixa/
قابل شمارش
مونث
[جمع: valijas]
1
چمدان
1.Cuando apareció mi valija en la cinta de equipajes, vi que estaba rota.
1. وقتی چمدانم را روی نوار چمدانها پیدا کردم، دیدم که شکسته بود.
کلمات نزدیک
trayecto
terminal
pasajero
maleta
información
ventanilla
vía
vuelo
ordenador portátil
argentino
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان