خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سفر
[اسم]
el viaje
/bjˈaxe/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: viajes]
1
سفر
1.El viaje a Egipto fue arduo y peligroso.
1. سفر به مصر دشوار و خطرناک بود.
کلمات نزدیک
viajar
vacación
transporte
tarjeta
submarinismo
a menudo
acostar
alguno
apertura
aproximadamente
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان