خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شیشه
[اسم]
el vidrio
/bˈiðɾio/
غیرقابل شمارش
مذکر
1
شیشه
1.Ten cuidado con esa jarra; es de vidrio.
1. مراقب آن پارچ باش؛ از شیشه است [شیشهای است].
کلمات نزدیک
reutilizar
reciclar
reciclado
radiaciones ultravioletas
polución
residuos
arar
árbol frutal
brotar
centro de flores
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان