خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خاطر (کسی را) مکدر کردن
[فعل]
éclabousser
/eklabuse/
فعل گذرا
[گذشته کامل: éclaboussé]
[حالت وصفی: éclaboussant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
خاطر (کسی را) مکدر کردن
حال (کسی را) گرفتن
1.Il cherche à nous éclabousser.
1. او به دنبال گرفتن حال ماست.
2.Sa conduite scandaleuse éclabousse toute sa famille.
2. رانندگی مفتضحانهاش خاطر تمام خانوادهاش را مکدر میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
échéant
échéancier
échéance
échu
échouer
éclair
éclairage
éclairage public
éclairagiste
éclairant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان