خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . درخشان
[صفت]
éclatant
/eklatɑ̃/
قابل مقایسه
[حالت مونث: éclatante]
[جمع مونث: éclatantes]
[جمع مذکر: éclatants]
1
درخشان
خیره کننده
1.Il y avait un soleil éclatant et un ciel bleu clair, ce jour-là.
1. آن روز خورشیدی تابان و آسمانی به رنگ آبی روشن جای داشت.
2.Le ciel d'un bleu éclatant annonce l'arrivée de l'été.
2. آسمان با [رنگ] آبی درخشان، رسیدن تابستان را خبر داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
éclat
éclairé
éclaireuse
éclaireur
éclairer
éclatement
éclater
éclater de rire
éclaté
éclectique
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان