1 . مقرون به صرفه 2 . چاقوی پوست‌کن
[صفت]

économe

/ekɔnɔm/
قابل مقایسه
[حالت مونث: économe] [مذکر قبل از حرف صدادار: économe] [جمع مونث: économes] [جمع مذکر: économes]

1 مقرون به صرفه اقتصادی، صرفه‌جو، صرفه‌جویانه

  • 1.C'est très économe.
    1. این خیلی مقرون به صرفه است.
  • 2.Il reste économe dans ses dépenses.
    2. او در مخارجش صرفه‌جو است.
[اسم]

l'économe

/ekɔnɔm/
قابل شمارش مذکر

2 چاقوی پوست‌کن

  • 1.Je dois utiliser un économe pour les pommes de terre.
    1. من باید از یک چاقوی پوست‌کن برای سیب‌زمینی‌ها استفاده کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان