1 . خراش
[اسم]

l'écorchure

/ekɔʀʃyʀ/
قابل شمارش مونث

1 خراش خراشیدگی

  • 1.Antoine tombe et se relève avec une écorchure au genou.
    1. "آنتوان" افتاد و با یک خراش روی زانو بلند شد.
  • 2.Avoir des écorchures aux genoux.
    2. داشتن خراشیدگی‌هایی روی زانو.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان