خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تعادل
[اسم]
l'équivalence
/ekivalɑ̃s/
قابل شمارش
مونث
1
تعادل
برابری، هم سنگی
1.Il y a équivalence entre ces deux diplômes.
1. بین این دو مدرک برابری وجود دارد.
2.Obtenir une équivalence.
2. دستیابی به یک تعادل.
تصاویر
کلمات نزدیک
équité
équitation
équitablement
équitable
équipée
équivalent
équivaloir
équivoque
érable
érafler
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان