خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زیادهروی کردن
2 . استفادهی نادرست کردن
3 . فریب دادن
4 . (زن،دختر) تجاوز کردن
[فعل]
abuser
/abyze/
فعل گذرا
[گذشته کامل: abusé]
[حالت وصفی: abusant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
زیادهروی کردن
افراط کردن
1.Abuser de l'alcool est dangereux.
1. زیادهروی کردن در الکل خطرناک است.
2
استفادهی نادرست کردن
3
فریب دادن
گول زدن
4
(زن،دختر) تجاوز کردن
اغفال کردن
1.Le violeur a abusé de cette femme.
1. متجاوز به این زن تجاوز کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
abus
abu dhabi
absurdité
absurde
abstrait
abusif
abêtir
abêtissant
abîme
abîmer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان