خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خوش برخورد
2 . گرم و صمیمانه
[صفت]
accueillant
/akœjɑ̃/
قابل مقایسه
1
خوش برخورد
مهماننواز
1.Le personnel de l’hôtel est accueillant et attentionné.
1. پرنسل هتل خوش برخورد و باملاحظه هستند.
2.Les Québécois sont très accueillants.
2. اهالی "کبک" (مردمان اهل "کبک") بسیار مهمان نوازند.
2
گرم و صمیمانه
1.Ce couple possédait une maison accueillante.
1. این زوج مالک یک خانه گرم و صمیمانه بودند.
2.L'hôtel était modeste, mais accueillant et confortable.
2. هتل محقر بود اما گرم و صمیمانه و راحت.
تصاویر
کلمات نزدیک
accueil
accrédité
accréditer
accru
accroître
accueillir
acculturation
accumulation
accumuler
accusateur
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان