1 . فعال کردن 2 . شتاب بیشتری دادن 3 . در فعالیت بودن
[فعل]

activer

/aktive/
فعل گذرا
[گذشته کامل: activé] [حالت وصفی: activant] [فعل کمکی: avoir ]

1 فعال کردن به کار انداختن

  • 1.Chaque fonction peut être activée manuellement.
    1. هر قابلیتی می‌تواند به صورت دستی فعال شود.
  • 2.Tu dois activer ce générateur.
    2. تو باید این ژنراتور را به کار بیندازی.

2 شتاب بیشتری دادن سرعت دادن

  • 1.Activer les travaux
    1. شتاب بیشتری به کارها دادن

3 در فعالیت بودن در تکاپو بودن، سخت کار کردن (s'activer)

  • 1.Les ouvriers s'activaient.
    1. کارگرها در فعالیت بودند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان