خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به فرزندی پذیرفتن
2 . تصویب کردن
3 . اتخاذ کردن
[فعل]
adopter
/adɔpte/
فعل گذرا
[گذشته کامل: adopté]
[حالت وصفی: adoptant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
به فرزندی پذیرفتن
adopter un enfant
بچهای را به فرزندی گرفتن
1. Ce couple a adopté un enfant.
1. این زوج یک بچه را به فرزندی پذیرفتهاند.
2. Ils ont adopté un petit Haïtien.
2. آنها یک [پسر] کوچک اهل هائیتی را به فرزندی پذیرفتهاند.
2
تصویب کردن
پذیرفتن، قبول کردن
adopter un projet de loi/l'amendement/un budget...
لایحه/متمم [اصلاحیه]/بودجه... را تصویب کردن
1. L'Assemblée nationale avait adopté les préliminaires de la paix.
1. مجلس شورای ملی مقدمات صلح را پذیرفته بود.
2. Le gouvernement a adopté une nouvelle loi.
2. دولت یک لایحه جدید تصویب کرد.
3
اتخاذ کردن
اختیار کردن، به کار گرفتن
adopter un attitude/une position/une méthode...
رفتاری/موقعیتی/متودی... را اتخاذ کردن
1. La banque a adopté de nouvelles mesures de sécurité.
1. بانک اقدامات امنیتی جدید اتخاذ کرده است.
2. La société a adopté un nouveau règlement intérieur.
2. شرکت یک مقررات داخلی جدید اتخاذ کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
adonner
adolescent
adolescence
ado
adn
adoptif
adoption
adopté
adorable
adorateur
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان