1 . به فرزندی پذیرفتن 2 . تصویب کردن 3 . اتخاذ کردن
[فعل]

adopter

/adɔpte/
فعل گذرا
[گذشته کامل: adopté] [حالت وصفی: adoptant] [فعل کمکی: avoir ]

1 به فرزندی پذیرفتن

adopter un enfant
بچه‌ای را به فرزندی گرفتن
  • 1. Ce couple a adopté un enfant.
    1. این زوج یک بچه را به فرزندی پذیرفته‌اند.
  • 2. Ils ont adopté un petit Haïtien.
    2. آنها یک [پسر] کوچک اهل هائیتی را به فرزندی پذیرفته‌اند.

2 تصویب کردن پذیرفتن، قبول کردن

adopter un projet de loi/l'amendement/un budget...
لایحه/متمم [اصلاحیه]/بودجه... را تصویب کردن
  • 1. L'Assemblée nationale avait adopté les préliminaires de la paix.
    1. مجلس شورای ملی مقدمات صلح را پذیرفته بود.
  • 2. Le gouvernement a adopté une nouvelle loi.
    2. دولت یک لایحه جدید تصویب کرد.

3 اتخاذ کردن اختیار کردن، به کار گرفتن

adopter un attitude/une position/une méthode...
رفتاری/موقعیتی/متودی... را اتخاذ کردن
  • 1. La banque a adopté de nouvelles mesures de sécurité.
    1. بانک اقدامات امنیتی جدید اتخاذ کرده است.
  • 2. La société a adopté un nouveau règlement intérieur.
    2. شرکت یک مقررات داخلی جدید اتخاذ کرده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان