خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عمل کردن
2 . درباره چیزی بودن
3 . رفتار کردن
4 . اثر کردن
[فعل]
agir
/aʒiʀ/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: agi]
[حالت وصفی: agissant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
عمل کردن
کاری انجام دادن
مترادف و متضاد
faire
opérer
agir (de bonne foi)
(با حسن نیت) عمل کردن
1. Il faut agir rapidement.
1. باید فوراً کاری کنیم.
2. J'ai agi de bonne foi et avais le sentiment de bien faire.
2. من با حسن نیت عمل کردم و این احساس را داشتم که کار درست را انجام دادهام.
3. On ne peut pas le laisser comme ça, il faut agir.
3. نمیتوان این را همینطور گذاشت، باید کاری انجام داد.
2
درباره چیزی بودن
صحبت چیزی بودن، چیزی مطرح بودن
(s'agir)
Il s'agit de quelque chose
درباره چیزی بودن
Il s'agit d'une histoire comique.
درباره قصهای کمیک است.
Il s'agit de faire quelque chose
کاری را باید انجام دادن [بحث بر سر انجام کاری بودن]
1. Il s'agit de se décider : êtes-vous d'accord ou pas ?
1. بحث بر سر انتخاب کردن است. موافقید یا نه؟
2. Il s’agit maintenant de faire attention.
2. الان باید دقت کنید.
De quoi s’agit-il ?
درباره چیست؟
3
رفتار کردن
برخورد کردن
مترادف و متضاد
se comporter
se conduire
bien agir
خوب رفتار کردن
1. J'agis bien au travail.
1. من در سرکار خوب رفتار میکنم.
2. Sois sage et agis bien !
2. بچه خوبی باش و خوب رفتار کن.
agir en adulte responsable
شبیه یک بالغ مسئول رفتار کردن
Si vous vivez seul, il faut que vous agissiez en adulte responsable.
اگر تنها زندگی کنید، باید شبیه یک بالغ مسئول رفتار کنید.
4
اثر کردن
موثر بودن، اثر داشتن
مترادف و متضاد
influencer
opérer
1.Le médicament a agi très vite.
1. دارو سریع اثر کرد.
agir sur quelque chose
روی چیزی اثر کردن
1. Ces heures difficiles ont agi sur les enfants.
1. این ایام سخت روی بچهها اثر داشت.
2. Les massages agissent sur la douleur lombaire.
2. ماساژ روی درد کمر اثر دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
agios
agilité
agile comme un écureuil
agile
aggraver
agissements
agitateur
agitation
agiter
agité
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان