خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نطق
[اسم]
l'allocution
/a(l)lɔkysjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
نطق
خطابه
1.La présidente a remercié les citoyens lors de son allocution.
1. رئیس جمهور طی نطقش از شهروندان تشکر کرده است.
2.Le président a fait une brève allocution.
2. رئیس جمهور نطقی کوتاه کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
allocation
allié
alligator
allier
alliance
allongement
allonger
allongé
allouer
allumage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان