خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کشتن
[فعل]
assassiner
/asasine/
فعل گذرا
[گذشته کامل: assassiné]
[حالت وصفی: assassinant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
کشتن
به قتل رساندن
1.Cet homme a assassiné l'amant de sa femme.
1. این مرد معشوق زنش را کشته است.
2.Je suis raisonnable, je ne veux pas vous assassiner.
2. من منطقی هستم، من نمیخواهم شما را به قتل برسانم.
تصاویر
کلمات نزدیک
assassinat
assassin
assaisonner
assaisonnement
assainissement
assaut
assedic
assemblage
assembler
assembleur
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان