خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شنوایی
[صفت]
auditif
/oditif/
غیرقابل مقایسه
[حالت مونث: auditive]
[مذکر قبل از حرف صدادار: auditif]
[جمع مونث: auditives]
[جمع مذکر: auditifs]
1
شنوایی
شنیداری، سمعی
1.Mon grand-père a des problèmes auditifs.
1. پدربزرگم مشکلات شنوایی دارد.
2.Nerf auditif.
2. عصب شنیداری.
تصاویر
کلمات نزدیک
auditeur
audit
audiovisuel
audio-guide
audio
audition
auditionner
auditoire
audrey
auge
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان