خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سختگیری
2 . پرهیزگاری
3 . صرفهجویی و سختی کشیدن
[اسم]
l'austérité
/osteʀite/
قابل شمارش
مونث
1
سختگیری
خشکی
2
پرهیزگاری
پارسایی، زهد
3
صرفهجویی و سختی کشیدن
(به واسطهی جنگ یا بحران اقتصادی و غیره)
1.C'est le début d'une période d'austérité.
1. این آغاز دوران صرفهجویی و سختی کشیدن است.
2.La crise de l'euro conduit à l'austérité en Europe.
2. بحران یورو به صرفهجویی و سختی کشیدن در اروپا منجر میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
austère
australien
australie
austral
aussitôt
autant
autarcie
autel
auteur
auteur-compositeur
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان