خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اجازه دادن
[فعل]
autoriser
/ɔtɔʀize/
فعل گذرا
[گذشته کامل: autorisé]
[حالت وصفی: autorisant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
اجازه دادن
جایز شمردن
1.Je n'autorise pas la modification de ces règles.
1. تغییر این قوانین را جایز نمی شمارم.
2.On les a autorisé à exploiter cette mine.
2. به آنها اجازه داده شده است تا از این معدن استخراج کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
autorisation de crédit
autorisation
autoradio
autopsie
autoportrait
autorisé
autoritaire
autorité
autorités
autoroute
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان