1 . دیگر 2 . دیگر
[صفت]

autre

/otʀ/
غیرقابل مقایسه

1 دیگر سایر

مترادف و متضاد différent dissemblable supplémentaire identique
un(e) autre verre/livre/enfant...
یک لیوان/کتاب/بچه... دیگر
  • 1. Il y a une autre difficulté.
    1. مشکل دیگری وجود دارد.
  • 2. Je préférerais un autre verre.
    2. من لیوان دیگری را ترجیح می‌دهم.
  • 3. Je viendrai un autre jour.
    3. روز دیگری خواهم آمد.
  • 4. Nous allons introduire un autre système.
    4. ما سیستم دیگری معرفی می‌کنیم.
  • 5. Sa première chanson était romantique, celle-ci est vraiment d'une autre inspiration.
    5. آهنگ اولش رمانتیک بود؛ این یکی واقعا نوع دیگری الهام‌بخش است.
  • 6. Un autre jour, une autre semaine, une autre année.
    6. یک روز دیگر، یک هفته‌ی دیگر، یک سال دیگر.
d'autres projets/livres/verres...
برنامه‌ها/کتاب‌ها/لیوان‌های... دیگر
  • 1. Il a regardé d'autres films.
    1. او فیلم‌های دیگری را تماشا کرده است.
  • 2. J’ai d’autres projets.
    2. برنامه‌های دیگری دارم.
autre chose/autre part/d’autre part
چیزی دیگر/جایی دیگر/در جایی دیگر
  • Je ne le trouve pas, cherchons autre part.
    من پیدایش نمی‌کنم. بیایید جای دیگری را بگردیم.
[ضمیر]

autre

/otʀ/

2 دیگر

مترادف و متضاد supplémentaire
d’autres
دیگران [دیگر چیزها، بقیه]
  • 1. Je t’en apporterai d’autres.
    1. من برایت چیزهایی دیگر می‌آورم.
  • 2. Les autres sont arrivés plus tard.
    2. دیگران دیرتر رسیده‌اند.
l’autre
آن دیگری
  • 1. d’une minute à l’autre
    1. از یک دقیقه تا (دقیقه) دیگر
  • 2. d’une semaine à l’autre
    2. از یک هفته تا (هفته) دیگر
  • 3. le respect de l’autre
    3. احترام به دیگری
  • 4. Non, pas celui-ci, l’autre.
    4. نه، این یکی نه. آن دیگری.
à d’autres !
برو سراغ دیگری. [برو دیگری را سرکار بگذار.]
  • Lui, un homme d'affaires ? À d'autres !
    او؟ تاجر باشد؟ برو سراغ دیگری.
un(e) autre
یکی دیگر
ni l'un ni l'autre
نه این یکی نه دیگری
l'un ou l'autre
این یا دیگری
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان