خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دیگر
2 . دیگر
[صفت]
autre
/otʀ/
غیرقابل مقایسه
1
دیگر
سایر
مترادف و متضاد
différent
dissemblable
supplémentaire
identique
un(e) autre verre/livre/enfant...
یک لیوان/کتاب/بچه... دیگر
1. Il y a une autre difficulté.
1. مشکل دیگری وجود دارد.
2. Je préférerais un autre verre.
2. من لیوان دیگری را ترجیح میدهم.
3. Je viendrai un autre jour.
3. روز دیگری خواهم آمد.
4. Nous allons introduire un autre système.
4. ما سیستم دیگری معرفی میکنیم.
5. Sa première chanson était romantique, celle-ci est vraiment d'une autre inspiration.
5. آهنگ اولش رمانتیک بود؛ این یکی واقعا نوع دیگری الهامبخش است.
6. Un autre jour, une autre semaine, une autre année.
6. یک روز دیگر، یک هفتهی دیگر، یک سال دیگر.
d'autres projets/livres/verres...
برنامهها/کتابها/لیوانهای... دیگر
1. Il a regardé d'autres films.
1. او فیلمهای دیگری را تماشا کرده است.
2. J’ai d’autres projets.
2. برنامههای دیگری دارم.
autre chose/autre part/d’autre part
چیزی دیگر/جایی دیگر/در جایی دیگر
Je ne le trouve pas, cherchons autre part.
من پیدایش نمیکنم. بیایید جای دیگری را بگردیم.
[ضمیر]
autre
/otʀ/
2
دیگر
مترادف و متضاد
supplémentaire
d’autres
دیگران [دیگر چیزها، بقیه]
1. Je t’en apporterai d’autres.
1. من برایت چیزهایی دیگر میآورم.
2. Les autres sont arrivés plus tard.
2. دیگران دیرتر رسیدهاند.
l’autre
آن دیگری
1. d’une minute à l’autre
1. از یک دقیقه تا (دقیقه) دیگر
2. d’une semaine à l’autre
2. از یک هفته تا (هفته) دیگر
3. le respect de l’autre
3. احترام به دیگری
4. Non, pas celui-ci, l’autre.
4. نه، این یکی نه. آن دیگری.
à d’autres !
برو سراغ دیگری. [برو دیگری را سرکار بگذار.]
Lui, un homme d'affaires ? À d'autres !
او؟ تاجر باشد؟ برو سراغ دیگری.
un(e) autre
یکی دیگر
ni l'un ni l'autre
نه این یکی نه دیگری
l'un ou l'autre
این یا دیگری
تصاویر
کلمات نزدیک
autour
autoroutier
autoroute
autorités
autorité
autrefois
autrement
autriche
autrichien
autruche
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان