1 . تمیز کردن
[فعل]

balayer

/baleje/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته کامل: balayé] [حالت وصفی: balayant] [فعل کمکی: avoir ]

1 تمیز کردن کنار زدن، جارو زدن

  • 1.Chaque matin, je balaie la cuisine.
    1. هر صبح، آشپزخانه را تمیز میکنم [جارو میزنم].
  • 2.Il faut balayer des feuilles mortes.
    2. باید برگ‌های خشک را جارو زد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان