خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . موج (رادیو)
2 . نوار زخمبندی
3 . نوار (کاست)
[اسم]
la bande
/bɑ̃d/
قابل شمارش
مونث
1
موج (رادیو)
1.La bande FM.
1. موج "اف ام".
2.Ne change pas cette bande.
2. این موج (رادیو) را عوض نکن.
2
نوار زخمبندی
باند
1.L'infirmière a enveloppé la jambe du blessé avec des bandes.
1. پرستار پای زخمی را با نوارهای زخمبندی بسته است.
3
نوار (کاست)
1.Les groupes ont enregistré leur album sur bande.
1. گروهها آلبومشان را روی یک نوار (کاست) ضبط کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
bandage
bancal
bancaire
banc de musculation
banc
bande dessinée
bande large
bande-annonce
bande-son
bandeau
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان