خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زیبایی
[اسم]
la beauté
/bote/
قابل شمارش
مونث
1
زیبایی
1.Cette actrice est l'incarnation du talent et de la beauté.
1. این هنرپیشه مظهر استعداد و زیبایی است.
2.La beauté de ce paysage est stupéfiante.
2. زیبایی این منظره شگفتانگیز است.
تصاویر
کلمات نزدیک
beaujolais
beauf
beaucoup
beau-père
beau-parent
beaux-arts
beaux-parents
bec
bec-de-lièvre
becquée
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان