Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . بسیار
2 . خیلیها
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
beaucoup
/boku/
غیرقابل مقایسه
1
بسیار
زیاد، زیادی، خیلی
مترادف و متضاد
abondamment
énormément
souvent
guère
modérément
travailler/manger/boire... beaucoup
زیاد کار کردن/خوردن/نوشیدن...
1. Il a beaucoup travaillé, aujourd'hui.
1. امروز، او خیلی کار کرد.
2. J'ai beaucoup réfléchi à cette idée.
2. من به این ایده خیلی فکر کردم.
beaucoup d’étudiants/de touristes/de fautes/de courage..
دانشجویان/توریست/اشتباهات/شجاعت... زیادی
1. Dans cette région, on a coupé beaucoup d'arbres.
1. در این منطقه، درختان بسیاری بریده شد.
2. Il n’a pas beaucoup d’argent.
2. پول زیادی ندارد.
3. Il n’y a pas beaucoup de touristes.
3. توریستهای زیادی وجود ندارند.
4. Il y avait beaucoup de monde au concert.
4. در کنسرت جمعیت بسیاری آمده بودند.
5. J’ai eu beaucoup de chance.
5. خیلی شانس داشتم.
beaucoup mieux/plus/moins...
خیلی بهتر/بیشتر/کمتر...
1. C'est beaucoup mieux.
1. این خیلی بهتر است.
2. C'est beaucoup plus profonde que celui-là.
2. این از آن یکی خیلی بیشتر عمیق است. [خیلی عمیقتر است]
[ضمیر]
beaucoup
/boku/
2
خیلیها
بسیاری
1.Beaucoup le savent.
1. خیلیها [انسانها] آن را میدانند.
2.Beaucoup ont été endommagés durant le transport.
2. بسیاری [چیزها] در حین حمل و نقل آسیب دید.
در اینجا ضمیر میتواند جانشین چیزی یا کسی باشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
beau-père
beau-parent
beau-frère
beau-fils
beau
beauf
beaujolais
beauté
beaux-arts
beaux-parents
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان