[قید]

beaucoup

/boku/
غیرقابل مقایسه

1 بسیار زیاد، زیادی، خیلی

مترادف و متضاد abondamment énormément souvent guère modérément
travailler/manger/boire... beaucoup
زیاد کار کردن/خوردن/نوشیدن...
  • 1. Il a beaucoup travaillé, aujourd'hui.
    1. امروز، او خیلی کار کرد.
  • 2. J'ai beaucoup réfléchi à cette idée.
    2. من به این ایده خیلی فکر کردم.
beaucoup d’étudiants/de touristes/de fautes/de courage..
دانشجویان/توریست/اشتباهات/شجاعت... زیادی
  • 1. Dans cette région, on a coupé beaucoup d'arbres.
    1. در این منطقه، درختان بسیاری بریده شد.
  • 2. Il n’a pas beaucoup d’argent.
    2. پول زیادی ندارد.
  • 3. Il n’y a pas beaucoup de touristes.
    3. توریست‌های زیادی وجود ندارند.
  • 4. Il y avait beaucoup de monde au concert.
    4. در کنسرت جمعیت بسیاری آمده بودند.
  • 5. J’ai eu beaucoup de chance.
    5. خیلی شانس داشتم.
beaucoup mieux/plus/moins...
خیلی بهتر/بیشتر/کمتر...
  • 1. C'est beaucoup mieux.
    1. این خیلی بهتر است.
  • 2. C'est beaucoup plus profonde que celui-là.
    2. این از آن یکی خیلی بیشتر عمیق است. [خیلی عمیقتر است]
[ضمیر]

beaucoup

/boku/

2 خیلی‌ها بسیاری

  • 1.Beaucoup le savent.
    1. خیلی‌ها [انسان‌ها] آن را می‌دانند.
  • 2.Beaucoup ont été endommagés durant le transport.
    2. بسیاری [چیزها] در حین حمل و نقل آسیب دید.
در اینجا ضمیر می‌تواند جانشین چیزی یا کسی باشد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان