خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چغندر
[اسم]
la betterave
/bɛtʁav/
قابل شمارش
مونث
1
چغندر
لبو
1.J'ai essayé le blé, le maïs et la betterave.
1. من گندم، ذرت و چغندر را امتحان کردم.
2.Les betteraves rouges ont un fort pouvoir colorant.
2. چغندرهای قرمز قدرت رنگدهی زیادی دارند.
تصاویر
کلمات نزدیک
bestiole
bestiaux
bestial
best-seller
besoin
beuglement
beugler
beur
beurette
beurk
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان