خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بلانکت (غذا)
[اسم]
la blanquette
/blɑ̃kɛt/
قابل شمارش
مونث
1
بلانکت (غذا)
1.J'ai fait une blanquette de veau.
1. من بلانکت گوشت گوساله درست کردهام.
"بلانکت" چیست؟
بلانکت نوعی خوراک راگو از گوشت سفید است.
تصاویر
کلمات نزدیک
blanchâtre
blanchisseur
blanchisserie
blanchir
blanchiment
blason
blasphème
blasphémateur
blasphémer
blasé
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان