خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سگک
[اسم]
la boucle
/bukl/
قابل شمارش
مونث
1
سگک
قلاب
1.Il portait des chaussures démodées avec des boucles en or.
1. او کفشهایی از مد افتاده [دمده] با سگکهای طلایی پوشیده بود.
2.Je déteste cette boucle de ceinture.
2. من از این سگک کمربند متنفرم.
تصاویر
کلمات نزدیک
bouchée
bouché
bouchon de réservoir
bouchon
boucherie
boucle d'oreille
boucle de ceinture
boucler
bouclier
bouclé
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان