[اسم]

le bouchon

/buʃɔ̃/
قابل شمارش مذکر

1 چوب پنبه در بطری

  • 1.J'ai retiré le bouchon de la bouteille et me suis servi un verre.
    1. در بطری را برداشتم و برای خودم یک لیوان ریختم.
  • 2.J'ai retiré le bouchon de la bouteille.
    2. من چوب پنبه‌ی (در) بطری را درآوردم.

2 ترافیک

  • 1.On signale un bouchon sur l'autoroute.
    1. ترافیکی در اتوبان مشاهده شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان