1 . غرغرو
[صفت]

bougon

/bugɔ̃/
قابل مقایسه
[حالت مونث: bougonne] [جمع مونث: bougonnes] [جمع مذکر: bougons]

1 غرغرو نق‌نقو

  • 1.C'est terrible, tu as le même caractère bougon que ton père !
    1. این وحشتناک است، تو همان شخصیت غرغروی پدرت را داری.
  • 2.C'est un voisin bougon qui dit rarement bonjour.
    2. او یک همسایه نق‌نقوست که به ندرت سلام می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان