خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مدرک
2 . حق ثبت اختراع
[اسم]
le brevet
/bʀəvɛ/
قابل شمارش
مذکر
1
مدرک
گواهینامه
1.Chaque étudiant a reçu un brevet à la fin de la formation.
1. هر دانشجو در انتهای کارآموزی یک گواهینامه دریافت کرد.
2.J'ai obtenu mon brevet de pilote et je suis devenu pilote.
2. من مدرک خلبانیام را گرفتهام و خلبان شدهام.
2
حق ثبت اختراع
حق امتیاز
1.Ce brevet a également été accepté en Inde.
1. این حق ثبت اختراع در هند نیز پذیرفته شد.
2.Il a obtenu un brevet canadien pour son invention en 1909.
2. او در سال 1909 یک حق ثبت اختراع برای اختراعش دریافت کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
breuvage
breton
bretelles
bretelle
bretagne
brevet technologique
brevetable
breveter
bribes
bric-à-brac
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان