خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرجوخه
[اسم]
le brigadier
/bʁiɡadje/
قابل شمارش
مذکر
1
سرجوخه
گروهبان
1.Ce soir, il y a une cérémonie en l'honneur du nouveau brigadier.
1. امشب به افتخار سرجوخه جدید یک مهمانی [جشن] است.
2.J'ai tout dit au brigadier.
2. من همه چیز را به سرجوخه گفتم.
تصاویر
کلمات نزدیک
brigade
brie
bridé
bridge
bride
brigand
brigitte
briguer
brillamment
brillant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان