خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آجر
2 . پاکت
3 . (رنگ) آجری
[اسم]
la brique
/bʀik/
قابل شمارش
مونث
1
آجر
1.Le maçon a eu besoin de quatre tonnes de briques pour construire le mur.
1. بنا به چهار تن آجر برای ساختن دیوار احتیاج داشت.
2.Maison en brique(s).
2. خانه با آجر [آجری].
2
پاکت
کارتن، قوطی یا جعبه مقوایی
1.Il reste une brique de lait dans le frigo.
1. یک پاکت شیر در یخچال مانده است.
2.Une brique de soupe.
2. یک قوطی مقوایی سوپ.
[صفت]
brique
/bʀik/
قابل مقایسه
3
(رنگ) آجری
1.Une jaune brique
1. زرد آجری
تصاویر
کلمات نزدیک
brioché
brioche
brio
brinquebaler
bringue
brique de lait
briquer
briquet
briquetier
brise
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان