خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . روبهرو شدن
2 . تکیه کردن (به)
3 . سکندری خوردن
4 . لجاجت کردن
[فعل]
buter
/bytˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: buté]
[حالت وصفی: butant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
روبهرو شدن
مواجه شدن، برخورد کردن
1.Il bute sur un problème.
1. او به مشکلی برخورد.
با حرف اضافه sur میآید
2
تکیه کردن (به)
تکیه دادن (به)، تکیه داشتن (به)
1.L'arc bute contre la voûte.
1. ستون هلالی به طاقی تکیه داشتن
با حرف اضافه contre میآید.
3
سکندری خوردن
1.Marie bute contre une marche.
1. ماری روی پلهای سکندری خورد.
همیشه با حرف اضافه contre میآید.
4
لجاجت کردن
(se buter)
1.il se butait là, il s'était obstiné à vouloir terminer tout.
1. او لجاجت کرد، سرکشانه میخواست همه چیز را تمام کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
but
bustier
buste de marianne
buste
busqué
buteur
butin
butiner
butte
buté
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان