خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کابوس
[اسم]
le cauchemar
/koʃmaʀ/
قابل شمارش
مذکر
1
کابوس
1.Après l'accident, il a fait beaucoup de cauchemars.
1. بعد از تصادف، او خیلی کابوس میدید.
2.J'ai fait un horrible cauchemar.
2. من یک کابوس وحشتناک دیدم.
تصاویر
کلمات نزدیک
caucasien
catégorique
catégorie
catéchisme
cathédrale
causant
cause
causer
causette
caustique
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان