خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مرکزی
[صفت]
central
/sɑ̃tʀal/
قابل مقایسه
1
مرکزی
اصلی
1.Je loue un appartement près d'une avenue centrale.
1. من یک آپارتمان نزدیک خیابان اصلی شهر اجاره کردم.
2.La Slovaquie se situe en Europe centrale.
2. "اسلواکی" در اروپای مرکزی قرار دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
centième
centimètre
centime
centilitre
centenaire
centrale
centrale électrique
centraliser
centralisme
centre
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان