خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ارابه
2 . تانک
[اسم]
le char
/ʃaʀ/
قابل شمارش
مذکر
1
ارابه
درشکه، گاری
1.Les gens se déplaçaient en char.
1. مردم با درشکه سفر میکردند.
2.Les Romains organisaient des courses de chars.
2. رومیها مسابقات (راندن) ارابه ترتیب میدادند.
2
تانک
1.L'armée a déployé ses chars dans toute la vallée.
1. ارتش تانکهایش را در تمام دره مستقر کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
chaque
chapon
chapka
chapitre
chapiteau
charabia
charade
charbon
charcuter
charcuterie
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان