خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دمپایی روفرشی
[اسم]
les chaussons
/ʃosɔ̃/
قابل شمارش
جمع مذکر
1
دمپایی روفرشی
1.Devant la télévision, mon père enlève ses chaussures et met des chaussons.
1. مقابل تلویزیون، پدرم کفشهایش را درمیآورد و دمپایی روفرشی میپوشد.
2.Elle a mis ses chaussons en arrivant chez elle.
2. به هنگام رسیدن به خانهاش دمپایی روفرشیهایش را پا کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
chausson
chausseur
chaussette
chausser
chausse-pied
chaussure
chaussures
chaussures basses
chaussures de marche
chaussures de ski
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان