خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . با اسب رفتن
2 . روی هم سوار شدن
[فعل]
chevaucher
/ʃəvoʃˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: chevauché]
[حالت وصفی: chevauchant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
با اسب رفتن
سواره رفتن
formal
old use
2
روی هم سوار شدن
روی هم قرار گرفتن
1.Les dents qui chevauchent.
1. دندانهایی که روی هم قرار میگیرند.
تصاویر
کلمات نزدیک
chevalière
chevalier
chevalet
chevalerie
chevaleresque
chevauchée
chevelu
chevelure
chevet
cheveu
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان