خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به دنبال اجناس تخفیف خورده رفتن
2 . نقش انداختن (روی پارچه و لباس)
3 . دست انداختن
[فعل]
chiner
/ʃine/
فعل گذرا
[گذشته کامل: chiné]
[حالت وصفی: chinant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
به دنبال اجناس تخفیف خورده رفتن
پی حراجیها بودن
1.Ils sont sortis chiner tout l’après-midi.
1. آنها تمام بعد از ظهر به دنبال اجناس تخفیف خورده رفتهاند.
2.J'adore chiner !
2. من عاشق پی حراجیها بودن هستم.
2
نقش انداختن (روی پارچه و لباس)
3
دست انداختن
سر به سر کسی گذاشتن
تصاویر
کلمات نزدیک
chine
chimérique
chimère
chimpanzé
chimiste
chiner dans une brocante
chinois
chiné
chiot
chiper
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان