خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (صدای) ترق تروق
[اسم]
le claquement
/klakmɑ̃/
قابل شمارش
مذکر
1
(صدای) ترق تروق
تق و توق
1.Il aimait le claquement de doigts.
1. او صدای ترق و تروق انگشتان را دوست داشت.
2.J'ai entendu un claquement de talons.
2. صدای تق و توق پاشنه [کفش] شنیدم.
تصاویر
کلمات نزدیک
claque
claquage
clapser
clapoter
clapier
claquemurer
claquer
claquer de l'argent
claquer des dents
claquettes
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان