خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زنگ
[اسم]
la cloche
/klɔʃ/
قابل شمارش
مونث
1
زنگ
1.Le professeur sonne la cloche chaque matin.
1. استاد هر صبح زنگ را میزند.
2.Les cloches de l'église sonnent à toute volée.
2. زنگهای کلیسا با صدایی مهیب مینوازند.
تصاویر
کلمات نزدیک
clochard
clivage
clitoris
cliquetis
cliqueter
cloche-pied
clocher
clochette
cloison
cloisonner
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان