خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گردنبند
2 . قلاده
[اسم]
le collier
/kɔlje/
قابل شمارش
مذکر
1
گردنبند
1.Cette actrice portait un beau collier de diamant.
1. این بازیگر یک گردنبند الماس زیبا می انداخت.
2.Le collier complète sa tenue.
2. گردنبند ظاهرش را کامل میکند.
2
قلاده
افسار
1.Collier en métal
1. قلاده فلزی
تصاویر
کلمات نزدیک
collet
collerette
coller
collectivité
collectivement
collimateur
colline
collision
colloque
collyre
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان