خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . همخانه
[اسم]
la colocation
/kɔlɔkasjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
همخانه
همخانهای، شریک بودن در اجاره خانه
1.Être en colocation.
1. همخانه بودن.
2.La colocation me semble une bonne idée.
2. شریک بودن در اجاره خانه به نظرم فکر خوبی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
colocataire
coloc
colmater
collégien
collégial
colombe
colombie
colombien
colombier
colombo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان