خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیچیده
2 . دشوار
[صفت]
compliqué
/kɔ̃plike/
قابل مقایسه
[حالت مونث: compliqué]
[جمع مونث: compliqués]
[جمع مذکر: compliqués]
1
پیچیده
مبهم
1.Tu es trop compliqué, Jean.
1. تو (آدم) بسیار پیچیدهای هستی، "ژان".
2
دشوار
سخت
1.C'est trop compliqué à expliquer.
1. توضیح دادنش خیلی سخت است.
تصاویر
کلمات نزدیک
compliquer
complimenter
compliment
complicité
complice
complot
comploter
complètement
complément
complémentaire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان