1 . فشار دادن
[فعل]

compresser

/kɔ̃pʀese/
فعل گذرا
[گذشته کامل: compressé] [حالت وصفی: compressant] [فعل کمکی: avoir ]

1 فشار دادن فشرده کردن، متراکم کردن

  • 1.Il ne faut pas compresser la blessure.
    1. نباید زخم را فشار داد.
  • 2.J'ai compressé les fichiers.
    2. من فایل‌ها را فشرده کردم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان